بردابرد

گروه بردابرد

آموزش جرات ورزی و ایجاد صمیمیت پایدار

25 جلسه دو ساعته

دکتر محمدرضا رجبی شکیب

بیشتر بدانید

سووشون همایون شجریان را شنیده‌اید لابد. من هنوز، هر بار که می‌شنوم، نمی‌توانم بغض گلویم را فرو دهم. وقتی می‌خواند: «خون به دل خدا شده» یاد آن روایت قرآن می‌افتم.

ملائک گفتند: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء؟ می‌خواهی موجودی را خلیفه‌ی خود در زمین کنی که فساد و خونریزی کند؟ راوی نمی‌گوید که خداوند با این جمله‌ی فرشتگان به فکر فرو رفت یا نه؛ روزی را دید که انسان خون به دلش می‌کند یا نه؛ یا اصلا به آن پدران و مادرانی که پاره‌های تن‌شان در زمین و هوا تکه پاره می‌شوند اندیشید؟ پاسخ فقط این بود: انی اعلم ما لا تعلمون. چیزهایی هست که نمی‌دانید.

به خودم دلداری می‌دهم: هرقدر این حوادث تلخ و سیاه باشد، تاریخ بشر را که بخوانیم، می‌بینیم تلخ‌تر و سیاه‌ترش هم بوده. بشر توانایی شگفت‌انگیزی دارد در آفرینش تباهی. و همین است که برخی متفکران می‌گویند در ذات بشر، میل به ویرانی هست. فروید هم می‌گفت بشر دو سائق دارد: غریزه زندگی و غریزه مرگ. او که میانسالی‌اش معاصر با جنگ اول جهانی بود و آخرین سال زندگی‌اش مصادف شد با آغاز جنگ دوم، تنها توجیهی که برای آن همه خشونت و خونریزی یافت، همین «تاناتوس» بود؛ میلی ناهشیار به مرگ و تباهی. بعدها گفتند این بی‌ربط‌ترین حرف فروید بوده؛ اما مگر دین هم انسان را چنین موجودی معرفی نمی‌کند؟ و مگر جز اندکی، همچون کارل راجرز، روان‌شناس انسانگرا که تا پایان عمر بر این نظر استوار ماند که ذات بشر نیک است و بدی‌ها عارضه‌اند، کسی می‌تواند تاریخ را بخواند و نبیند که انسان، موجودی است خونریزتر و ویرانگرتر از هر حیوان درنده‌ای که می‌شناسیم؟

دیدید چه شد؟ می خواستم به خودم دلداری بدهم! با این باورها چگونه می‌توان آسوده زیست؟ آیا دنیایی که جان پدرها در آن زندگی خواهند کرد، از جهل انسان‌‌ها، سیاه‌تر و از خشونت آنان، سرخ تر نخواهد بود؟

بیایید دوباره به تاریخ بشر نگاه کنیم؛ نه نقطه زن و نه با سوء ظن. قبول که نمودار خشونت‌ورزی در تاریخ، نقاط عطفی داشته که برخی حتی بیخ گوش ما هم بوده، اما آیا سر جمع، شیب این نمودار نزولی نبوده؟

در اولین فصول تاریخ بشر، ما «انسان‌های خردمند» با انسان‌های نئاندرتال جنگیدیم و نسل آنها را برانداختیم. نئاندرتال‌ها حیوان وحشی نبودند. انسان‌ بودند. گونه‌ی ما حتی با آنها آمیزش داشت و اکنون می‌دانیم که حدود ۳ درصد ژن‌های ما با آنها یکی است؛ اما آنها را کشتیم.

درست که ۵۰ هزار سال بعد، هنوز هم ما دست از کشتار برنداشته‌ایم؛ اما این را هم بینید که حالا ما در جهانی زندگی می‌کنیم که فقط ۳۶ کشور دنیا مجازات اعدام را اجرا می‌کنند و در بیش از ۱۰۰ کشور اعدام منسوخ شده. تفاوتی نمی‌بینید؟

در دنیای مدرن، چه در وضع قوانین و چه در فرهنگ عمومی، هر روز بیش از دیروز به حقوق برابر انسان‌ها احترام گذاشته می‌شود. می‌بینیم که موج مدنیت در قرن اخیر گسترده شده، با آن‌که مخالفانش هرچه توانسته‌اند کرده‌اند و می‌کنند. مگر آن طالب بمب‌گذار با آن دانشجوی افغان چه مشکلی داشت جز همین مخالفت؟ توانست جلوی آن را بگیرد؟ آیا آن نظریه‌پردازان خشونت که عمرشان را بر این سبیل طی کردند و رفتند، توانستند غالب نسل جوان ما را به خشونت بیشتر تشویق کنند؟

بر این باورم که بشر، در مسیر رشد، مثل جوانی که از دوران سرکشی به پختگی میانسالی می‌رسد، از خوی درندگی، از تاناتوس فرویدی، از خصلت ظلوم و جهولی که قرآن وصف می‌کند، از آن «خودخواهی» که سرچشمه‌ی تباهی اوست، دورتر می‌شود؛ همانگونه که گذر عمر، می‌تواند فهم ما را از عشق دگرگون کند و از عشق مالکانه و خودخواهانه عبور ‌کنیم و به عشقی به گستره‌ی هستی برسیم.

البته که: دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست.

رشد بی بها نیست و سوز «جان پدر کجاستی» هم، بهای کسب این بلوغ است. مولانا بی‌جهت نمی‌گوید خام بدم پخته شدم سوختم. مگر پس از این سوختن نیست که عشق، آن طبیب جمله علت‌های ما و آن دوای نخوت و ناموس ما، جان جهان ما می‌شود؟

اگر یادمان نرود که ما، من و تو و آن طالب و آن جان پدر و آن پدر، همه یک جان هستیم و همه رنج سوختن می‌کشیم تا امتداد جان ما، آن جان پدرهای آینده، عاشق‌تر زندگی کنند، از این تلخی، حتی شادکام نخواهیم بود؟

سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

چرا دکتر شکیب؟

 

دکتر محمدرضا رجبی شکیب، پزشک است و روزنامه نگار. او مدرک پزشکی عمومی خود را در سال ۱۳۸۲ از دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی اخذ کرد، اما چندی پیش از آن، روزنامه نگاری تخصصی در حوزه سلامت را به صورت حرفه ای آغاز کرده بود.

روزنامه نگاری سلامت (Health Journalism)، که هنوز در فضای رسانه ای ایران، شناخته نشده، اهتمام آن سال های او بود و در این مسیر، دبیری گروه اجتماعی روزنامه جام جم و سردبیری هفته نامه حکیم (ویژه نامه سلامت آن روزنامه)، سردبیری هفته نامه سلامت در سال های آغازین، دبیری گروه دانش و سلامت روزنامه همشهری (به عنوان اولین روزنامه ای که گروه سلامت را با صفحات خبری و فیچر اختصاصی تاسیس کرد) و مدیر مسئولی و سردبیری دوهفته نامه سیب سبز در حوزه سلامت و پزشکی، از نقاط عطف کارنامه او بودند؛ تا سال ۱۳۸۸.

سکس تراپیست | زوج درمانگر | مربی مهارتهای زندگی



درباره دکتر شکیب

کارگاههای آنلاین

از زمان و نحوه برگزاری کارگاهها مطلع شوید.

ثبت نام

می خواهم سکس تراپیست شوم

در کارگاههای سکس تراپی  ۱، ۲ و ۳ شرکت کنید.

شروع کنید!

 درس گفتارها

گوش کنید و استاد رابطه شوید.

فهرست عنوان ها