پرسش: من و همسرم ۸ ماهه پیش عقد کردیم و قبل آن ۶ ماه زمان آشنایی داشتیم. در دوران عقد بارها با هم بحث و مشاجره داشتیم. در اوج علاقه به همسرم از آینده زندگی مشترک بسیار نگرانم. تعداد مشاجرات ما دلیل اصلی نگرانی منه. به نظر شما باید برای زندگی زیر یک سقف صبر کنیم؟ خانواده همسرم از ما میخواهند که در بودجه عروسی به آنها کمک کنیم و این در حالیست که وعده خرید خانه توسط آنها به رهن با نهایت ۴۰ میلیون تغییر کرده.
در تمام این دوران بارها هدایای بسیاری از طرف ما به داماد داده شد (۲ سکه تمام ۲ نیم سکه و ۱ ربع سکه و ۷۵۰ تومان هدیه) ولی از طرف آنها بازخوردی جز هدایای سبک نداشتیم. این در حالیست که برای مشارکت در برگزاری مراسم و البته جهیزیه از ما به وضوح طلب کار هستند. من ۵ سال سابقه کار دارم و ماشین ۳۰ میلیونی همیشه زیر پای من بوده که به جهت مسافت تا محل کارم پدرم در اختیار من گذاشتند. من ۳ برادر دارم همه مجرد و البته درگیر مسایل مالی برای ازدواج. تحمل نداریها آسان میشد اگر طرف مقابل انصاف داشت و چشم بر کارهای طرف مقابل نمیبست. تمام نگرانی من بی ثباتی این زندگی ست که با عشق و علاقه و امید و آرزو شروع کردم. اگه یک درصد هم احتمال شکست در این زندگی هست، بهتر است که تا دیر نشده باشد. راهنماییم کنید.
پاسخ: در نظام سنتی ازدواج، توافق بر سر مراسم، جهیزیه و بقیه تشریفات قبل از عقد انجام می شود. آیا شما این توافقها را با خانواده همسرتان انجام داده بودید و حالا آنها جور دیگری رفتار میکنند؟ آیا اساسا قبل از عقد شما تصویر دیگری از شروع زندگی در ذهن داشتید و درباره این تصویر با همسرتان و خانوادهاش صحبت کرده بودید و حالا اون تصویر محقق نشده؟
نظام سنتی ازدواج، فقط پیوند دو فرد نیست. پیوند دو خانواده است. پس خانوادهها باید همدیگر را ارزیابی کنند و با هم تفاهم داشته باشند. به نظر این طور می رسد که در مورد شما چنین ارزیابیای صورت نگرفته و حالا ناسازگاریهای بین فردی و بین خانوادگی ظاهر شده.
این نکته را برای این نگفتم که نتیجه بگیرم مثلا شما خربزه خورده اید و باید پای لرزش بشینید. نکته اینجاست که اگر آدمها بپذیرند اتفاقاتی که برایشان میافتد نتیجه منطقی تصمیم های خودشان است و مسئولیت آنها را بپذیرند، با آرامش بیشتری مسائل خود را حل و مدیریت می کنند.
ماههای اول ازدواج، پر تنشترین ماههای زندگی مشترک است. این یک واقعیت است و نباید از آن بترسید. باز هم وقوف به این مساله می تواند به شما کمک کند اضطراب کمتری داشته باشید و تلاش کنید با گفتگوی سازنده به نتیجه برسید، در این مسیر، این اختلافها حتی می تواند سازنده باشد.
یک جمله در حرفهای شما نگران کننده است. نوشته اید: «اگه یک درصد هم احتمال شکست در این زندگی هست، بهتره که تا دیر نشده باشه.» انتظار شما از ازدواج چیست؟ به نظر شما می شود در زندگی مشترک به چنین اطمینانی رسید؟ من می گویم نه، هرگز نمی شود و اگر شما کسی هستید که نمی توانید ناسازگاریهای احتمالی را بپذیرید و تحمل کنید، بهتر است اصلا ازدواج نکنید.
ازدواج به یک معنا یعنی پذیرش رنج، اضطراب و اصطکاک. البته که ازدواج مزیت های بسیاری هم دارد اما پیچیدگی هایش را هم باید پذیرفت. قرار نیست مشکلاتی مثل اینکه خانواده همسرتان کادوهایی در حدی که شما دوست دارید به شما نمی دهند یا برای شما خانه نخریده اند (ولو اینکه قولش را داده اند)، باعث شود شما از زندگی مشترک ناامید شوید. از این ناملایمات بارها و بارها و خیلی جدیتر و بیشتر باز هم در زندگی شما اتفاق خواهد افتاد. اگر قرار باشد شما سبک زندگی خانوادگی را دنبال کنید، باید توانایی حل و فصل این مسائل را هم در خودتان ایجاد کنید.
سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.
*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.