بیماری ما، خطرناکتر از کروناست

۱- وزیر بهداشت ما می گوید: برای نخستین بار در جهان، طرحی در غالب بسیج ملی شکست کرونا را با ۳۰۰ هزار اکیپ از ۲ روز آینده در کشورشروع می کنیم.

۲- رییس دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله می گوید: پروژه ساخت واکسن و داروی کرونا در بازه زمانی ۳ تا ۵ ماهه با موفقیت به پایان می رسد.

۳- وب سایتها نوشته اند: با خلاقيت جديد قهرمان علم جهان پروفسور دكتر پرويز نورى سايها پس از كشف تاريخى علل و درمان انواع سرطان، وی بهمراه تيم تحقيقاتى خود درمان ويروس كرونا را هم كشف كرد.

۴- وزیر ارتباطات ما می گوید: رویای ما برافراشتن پرچم ایران روی کره ماه است.

۵- نماینده مجلس ما می گوید: ایران مردمی ترین حکومت دنیا را دارد.

سالها قبل از اینکه در کشور ما، واژه «بصیرت» در معنای تشخیص «فتنه» مطرح شود، در روانشناسی و روان پزشکی، بصیرت (Insight) به معنای سطح آگاهی بیمار از بیماری خود به کار می رفت.

چالشی که درمان بیماران روانی را به بن بست می کشاند این بود: وقتی بیماری خودش نداند که بیمار است، یعنی اصطلاحا «بصیرت» نداشته باشد، درمان را نمی پذیرد، پس بهبودی هم در کار نیست.

می گوییم پذیرش، برادر بزرگتر تغییر است و در اولویت. یعنی تا پذیرش نباشد، تغییر آغاز نمی شود. تا نپذیریم که گیر داریم، دنبالش نمی گردیم که گیرمان کجاست. و تا پیدایش نکنیم، نمی توانیم گیر را رفع کنیم.

معتقدم ما ایرانیان، دهه هاست به یک بیماری بسیار خطرناک مبتلا شده ایم و از آنجا که بصیرت نداریم، انتظار بهبود هم نمی توانیم داشته باشیم. بیماری کشنده ما «خودخاص پنداری» است.

یکی از ویژگیهای شخصیت خودشیفته همین است. آیا ژن خودشیفتگی در ما ایرانیان بروز بیشتری دارد؟ چطور است که ما همیشه در حال فیل هوا کردن هستیم؟

در انقلاب ۵۷ چطور شد که شعار ما «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» بود؟ چطور شکلی از حکومتداری را ابداع کردیم که تا بحال در هیچ جای جهان تجربه نشده؟ چطور شد که فکر کردیم با این روش می توانیم دنیا را اداره کنیم؟!

چطور شد که به دنبال «اقتصاد اسلامی» و «خودکفایی» رفتیم و هنوز هم در درمان مشکلات اقتصادمان مانده ایم؟ چطور شد که فکر کردیم همه چرخ ها را باید از نو اختراع کنیم؟

چطور شد که روزگاری ادعا کردیم داروی ضد ایدز کشف کرده ایم و جشن ملی گرفتیم و حالا هیچ خبری از آن نیست؟ چطور شد که می خواستیم قدرت نظامی و دفاعی آنچنانی داشته باشیم، ولی نتوانستیم در آسمان خودمان، هواپیمای خودی را از موشک دشمن تشخیص بدهیم؟

و اصلا چطور شد که سالهاست به دنبال این هستیم که ابرقدرت منطقه باشیم اما حالا چنین حال و روزی داریم؟ چطور است که هنوز هم از تک و تا نیفتاده ایم؟!

با همین خودخاص پنداری است که مدعیان طب اسلامی یا ایرانی، با مضحک ترین توصیه ها طرفداران سینه چاک پیدا می کنند. ما با خودخاص پنداری مان، به دنبال معجزه ایم. خب، مستحقش هستیم!

و با همین ذهنیت بیمار است که ما ایرانیان دیگران را راحت تحقیر می کنیم. کافی است با کسی چپ بیفتیم. با بسیج میلیونی، صفحه اش در شبکه های اجتماعی را به انواع در و گهر مزین می کنیم. این است که ما به خودمان حق می دهیم و توجیه می کنیم در راه هدفی که خودمان مقدسش کرده ایم، هر جور دلمان می خواهد حق کشی کنیم.

اگر دیگران (دبی، ترکیه، مالزی و...) پیشرفت می کنند، دلیلش این است که بر ناتوانی ها و ضعف های خود اذعان دارند، و یعنی بصیرت دارند. و اگر ما (ایران، عراق، افغانستان و...) دور خودمان می چرخیم، شاید مهم ترین دلیلش، ژن هایی است که باور هذیانی «خودخاص پنداری» را در رگ و ریشه ما پرورانده. و ما بی بصیرتیم.

اگر این چنین باشد، چشم انداز روشنی پیش پای ملت ما نیست. هرچند، می دانیم که گذر زمان و شرایط محیط، ممکن است در ژنها هم تغییر ایجاد کند.

نسل های آینده، خواهند دید که ما ایرانیان را کرونا و دشمن و فتنه از پا درنخواهد آورد، اگر با امراض روانی خودمان، خودمان را به فنا ندهیم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید