آخرالزمان کجاست؟

معتقدم حتی فقط به‌خاطر موهبت شبکه‌های اجتماعی، ما خوشبخت ترین مردمان طول تاریخ هستیم. حاضرم ساعتها درباره‌اش بحث کنم، اما موضوع این یادداشت، این نیست. شبکه‌های اجتماعی، هرچه سودمندی‌های بی‌بدیلی دارند، آفت‌هایی هم دارند؛ از جمله اینکه حجم مهملاتی که در آن گردش می‌کند هم بی بدیل است. نگران نیستم و معتقدم این هم به رشد آدمیزاد کمک می کند و موافق هیچ جور فیلترینگی هم نیستم. درباره‌‌اش حاضرم ساعتها بحث کنم، اما موضوع این یادداشت، این هم نیست.

نمی دانم شنیده‌اید یا نه، فانتزی‌هایی که درباره‌ی آخرالزمان و تغییرات شگفت‌انگیز دوران پس از کرونا گفته می‌شود. از فلان پیشگوی عرب، تا پدر تحلیل فارسی؛ که اگر همه‌جا جولانگاه این مهملات شبکه‌های اجتماعی‌ است، در مملکت ما این حرفها را از رسانه‌ملی هم می‌شود شنید.

چند دقیقه، فقط چند دقیقه، تامل کنید. اول، همه‌ی قصه‌ی کرونا را از ۴ ماه قبل تا امروز به یاد بیاورید. از همه‌ی آدم‌هایی که کشته است، تا تاثیر آن بر اقتصاد جهان، تا همه‌ی آدمهایی که هنوز نکشته و قرار است بکشد، تا همه‌ی اتفاقاتی که قرار است رقم بزند و نمی‌دانیم چیست. خب، حالا بیایید کتاب تاریخ را برداریم، با حس کلیک روی دکمه‌ی I am feeling lucky در جستجوی گوگل، همین جوری لای کتاب تاریخ را باز ‌کنیم و ببینیم کدام صفحه می‌‌آید.

طاعون ژوستینین. حدود ۵۴۰ سال بعد از میلاد مسیح، طاعون پاندمی شد. از مرکز و جنوب غرب آسیا، تا شمال آفریقا، تا اروپا و ایرلند. در همه‌ی قلمروی آنچه امپراتوری بیزانس می‌نامیدند و آن زمان، ژوستینین اول امپراتورش بود. نوشته‌اند اثرات این فراگیری تا سال ۷۵۰ میلادی باقی بود؛ یعنی حدود ۲۰۰ سال بشر درگیر این موج طاعون ماند. خود ژوستینین اول هم به طاعون مبتلا شد اما از معدود افرادی بود که نمرد و نجات یافت. مرگ‌ومیر این طاعون را حدود ۴۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر ذکر کرده‌اند.

اگر این چند وقت گذشته خیلی استرس داشته‌اید و فکر می‌کنید قرار است چه بلایی سر ما و مملکت ما بیاید، بیایید باز سر کتاب تاریخ را باز کنیم. تیمور لنگ (که ۷۰۵ سال پیش در چنین روزهایی به دنیا آمد) از سال ۱۳۸۱ میلادی که به خراسان حمله کرد، تا زمان مرگش در سال ۱۴۰۵، قریب ربع قرن، زندگی مردم ایران‌زمین را با ترس و اضطراب درآمیخت. جالب اینکه این سالها، همان سال‌های طاعون سیاه در اروپاست که نیمی از مردم انگلستان را از پا درآورد. تیمور در سیستان، ۲۰هزار نفر را زنده در جرز دیوار گذاشت و در اصفهان ۷۰هزار نفر را گردن زد و از سر آنها چندین منار ساخت. دستور او به سربازانش این بود: هرکس باید از صبح تا شب ۱۰ سر بریده بیاورد وگرنه گردن خودش را می‌زنم.

فکر کنید ما همزمان با حمله‌ی قوم تاتار در ایران زندگی می‌کردیم، یا حمله‌ی مغول، یا حتی همین حوالی، همزمان با جنگ جهانی دوم. آن وقت چه می‌گفتیم؟ آن‌وقت می نشستیم و چه قصه‌هایی می‌بافتیم از اینکه آخرالزمان نزدیک است و تمدن بشر در حال نابودی است و...الخ.

 

 سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.

می‌دانیم که یکی از خطاهای ذهن ما «فاجعه‌سازی» است. شاید پدران ماقبل تاریخی ما، از این فرایند ذهنی سود می‌برده‌اند تا بتوانند بقای خود را حفظ کنند، اما این میراث سودمندی برای ما نیست. فاجعه‌سازی ذهن بشر، همواره در چنین موقعیت‌هایی مفهوم «آپوکالیپتو» را در باورهای او زنده کرده؛ اما به قول سخنگوی وزارت بهداشت، شوخی تلخ این است که این «آخرالزمان»، بارها و بارها و بارها برای بشر تکرار شده و می‌شود و خواهد شد.

بیایید کتاب تاریخ را ببندیم و نوشته‌ی پشت جلدش را بخوانیم: اگر هر ۱۰۰ میلیون سال را یک سال در نظر بگیریم، زمین عمری حدود ۴۶ سال دارد؛ گیاهان و جنگل‌ها حدود ۴۲سال؛ انسان حدود ۴ ساعت قبل به دنیا آمده؛ تمدن ثبت‌شده‌ی بشری از یک ساعت قبل آغاز شده و انقلاب صنعتی، یک دقیقه قبل. و بشر در طول این ۴ ساعت عمرش، چه مصیبت ها که نکشیده و حالا سرپا ایستاده.

حدود یک دهم ثانیه قبل، کرونا آمده. ما کجای خط زمانیم؟ آخرالزمان کجاست؟