آرزوهای بزرگ

برای حامد بهداد و همه کسانی که روز پزشک را بزرگ نداشتند.

۱- به عنوان یک پزشک، چند سالی است دلم نمی خواهد کسی این روز را به من تبریک بگوید. پس اگر کسی این روز را تحویل نگیرد هم خیالی نیست. اگر کسی تصویر ابوعلی سینا را برعکس بگذارد در اینستاگرامش هم، ناراحت نمی شوم. می فهمم که ابن سینای بزرگ با این چیزها کوچک نمی شود. آدم ها جور دیگری بزرگ می شوند و بزرگ می مانند.

۲- به عنوان یک روزنامه نگار، چند سال قبل تر از اینکه روز پزشک برایم بی معنا شده باشد، روز خبرنگار برایم بی معنا شده بود. ذهنم را که واکاوی می کنم، می بینم دلیلش، عواطف منفی فروخفته ای است که از سالیانی دور، حتی قبل از اینکه در این کسوت گرفتار احساس خفقان شوم، در من انبوه شده بود و روزی سر باز کرد، تا تصمیم بگیرم آن دنیا را رها کنم. اواخر دهه ۷۰ که عصر طلایی مطبوعات بود، از پزشکی کوچ کردم به روزنامه نگاری؛ و دیری نگذشت که سکه رسانه، روی شیرش را نشان داد. سکه غریبی است. خطش خوب است و شیرش دوست داشتنی نیست. و حالا دارم باز کوچ می کنم...

۳- به عنوان کسی که در میانه این دو کسوت ایستاده؛ و گرمای کلافه کننده ظهر ۱۷ مرداد، با نیمچه نسیم سر صبح اول شهریور، برایش فرق چندانی ندارد، تلاش می کنم هم حامد بهداد و داریوش مهرجویی را درک کنم و هم آن همکار ارتوپد بیمارستان جم را که «هر معرفتی که مرد بنگی گوید...». به عنوان عضوی از این ملت شهید پرور سردرگم و خسته و معلق بین زمین و آسمان، می بینم که آرامش و امید را گم کرده ایم. کاش طبیبی بود که نسخه ای برای این مردم می نوشت: کپسول مدارا، صبح ها یک عدد، با یک چای قند پهلو؛ آمپول اخلاق، هفته ای یک عدد، تزریق داخل قلب...

۴- یک روزی، بالاخره می فهمیم که از به هم پریدن به جایی نمی رسیم؛ از از کینه جویی، از شعارزدگی، از مسئولیت گریزی، از مظلوم نمایی... صحبت های هفته قبل دکتر فاضل، رئیس جامعه جراحان ایران را بخوانید در سمینار پیشگیری از خطاهای پزشکی. جز یکی دو تا وب سایت، هیچ کس این حرفها را منتشر نکرد. حتی در جامعه پزشکی هم این حرفها خریدار ندارد. اما اگر بگوییم بیایید برعلیه وزیر بریزیم به خیابان و شعار مرده باد زنده باد بدهیم، همه با کله می آیند. همان طور که اگر بگوییم پزشک استاد کیارستمی را از طبابت محروم کردند، جامعه سینمایی هورا می کشند. عجیب مردمی شده ایم. کیف می کنیم از بی انصافی و حال گیری. آرزو می کنیم لبخند بزنیم و بگوییم: «آره. حقش بود.»

۵- زمانه درس هایش را به ما خواهد آموخت. نسل های بعد از ما، زندگی را بهتر از ما بلد خواهند بود. نه که گمان کنم دهه ۷۰ ای ها مدینه فاضله خواهند ساخت برای خودشان. نه. اما در واکنش به همه سختی ها و سخت گیری های ما، آنها موجودات نرم و راحت و آسانی خواهند بود. نگران نیستم از بی مسئولیتی شان. شاید ماییم که بیش از حد احساس مسئولیت می کنیم. و شاید همین مزاج آتشین مان، می کشاند ما را به مرزهای بی اخلاقی.

۶- کاش دکتر میر پدر، همراه پسر، با دسته گلی بروند دیدار بهمن کیارستمی. کاش داریوش مهرجویی بزرگ، برای اثبات بزرگی اش، با گل و شیرینی برود بیمارستان جم. کاش رییس بیمارستان جم، نامه ای بنویسد و بگوید آقا جان، ما هرکار که در توانمان بود کردیم؛ ممکن است خطا هم کرده باشیم. مگر آدمیزاد بی خطا می شود؟ بیایید بررسی کنید و ببینید هرجا خطا کرده ایم، عذر می خواهیم و مسئولیتش را می پذیریم و تلاش می کنیم هرگز این اتفاق نیفتد. اینها آرزوهای بزرگی است؟ حتی اگر باشد، از بزرگان، مگر انتظار کارهای بزرگ نمی رود؟ آدم ها چجور بزرگ می شوند و بزرگ می مانند؟

 

کد خبر 571431

 

 

آرزوهای بزرگ

برای حامد بهداد و همه کسانی که روز پزشک را بزرگ نداشتند.

دیدگاه‌ها  

#2 Greta 1401-09-25 16:51
Pretty! This was an incredibly wonderful article.
Many thanks for providing these details.

My website; buy cialis online overnight
shipping: https://buycialikonline.com/
پاسخ به این نظر
#1 enrorsert 1401-03-22 00:48
https://newfasttadalafil.com/ - Cialis Rbqngd Clomid Essai Ovulation Bentyl Website Saturday Delivery Sskfcv buying cheap cialis online Ufrcxe fascia The decibel dB level of the softest sound you are able to hear is called your threshold. https://newfasttadalafil.com/ - Cialis
پاسخ به این نظر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید