آیا خانواده مقدس است؟

شاید هیچکس به اندازه یک خانواده درمانگر، نتواند درک کند که این نهاد مقدس، این واحد بی چون و چرای تشکیل دهنده نظام اجتماعی، پدیده ای که محل مناقشه متفکران، از افلاطون تا مارکس و انگلس بوده، موجودی که در نظام جمهوری اسلامی روی سرمان حلوا حلوایش کرده ایم، اما جلوی چشم مان روز به روز بیشتر در باتلاق بحران فرو رفته، همین جناب «خانواده» چقدر می تواند موجود ترسناک و آسیب زایی باشد.

چه بسیارند آدمهایی که در خانواده بیمار می شوند؛ جسمی یا روانی. عادت های نادرست زندگی که در خانواده می آموزیم، جسم ما را بیمار می کند؛ اما اثبات شده که سیستم روانی بیمار یک خانواده، استعداد ژنتیکی ابتلا به اختلالات روانی، از اسکیزوفرنی گرفته تا اختلالات اضطرابی و افسردگی را هم شکوفا می کند. بله، خانواده، همان اسطوره ازلی و ابدی، می تواند همین قدر هیولا باشد.

حدود ۷۰ سال قبل، وقتی خانواده درمانی متولد شد، درمانگران خانواده را به چشم دشمن می دیدند. مکاشفات فروید تصویری وحشتناک از خانواده ترسیم می کرد: خانواده ای که کودکان معصوم را آزار می دهد، سرکوب می کند و قربانی می گیرد. بسیاری از روان پزشکان، هنوز هم جز موقع پرداخت صورت حساب، با خانواده بیمار کاری ندارند.

دلیل مهم این رویکرد خصمانه، مقاومت خانواده در برابر تغییر بود و هنوز هم هست. هنوز هم چالش بزرگ درمانگران خانواده، غلبه بر این مقاومت هشیار یا ناهشیار است. گاهی اظهر من الشمس است که این قاعده و رفتار چه افتضاحی به بار آورده، اما خانواده نمی خواهد، یا نمی پذیرد چیزی را تغییر دهد.

با این حال در فرهنگ ما، خانواده، این موجود خاکستری، یک دست سپید معرفی شده و همین نگاه متعصبانه، ما را به دردسر انداخته. تعصبی که در دامن پترنالیسم سنتی متولد شده، ردای مذهب هم پوشیده و حالا جز اینکه کلاهمان را برایش برداریم، راهی نداریم.

دم خروس وقتی بیشتر بیرون زده که دیده ایم همان ها که بیشتر ارزشهای خانواده را در بوق و کرنا کردند و به اسلام و اخلاق و... پیوندش دادند، پشت این ویترین شیک و تمیز، خودشان گرفتار مسایل عجیب و غریب خانوادگی بودند.

نتیجه اینکه ما خانواده را در کنار خداوند قرار دادیم و مردمان روز به روز از هر دو فاصله گرفتند. ما طلاق را شکست و گناه و تباهی معرفی کردیم و مردان و زنان بسیاری در سیستم بیمار خانواده، خود و فرزندان شان را بیمار کردند، و دست آخر هم اگر طلاق نگرفتند، طلاق عاطفی و جنسی و خیانت و هزار آسیب دیگر را پیشه کردند. به خاطر فرزندان نظام بیمار خانواده را تحمل کردند و در همان نظام بزرگترین آسیب ها را به همان فرزندان وارد کردند.

حقیقت این است که خانواده مقدس نیست، به همان اندازه که ترسناک هم نیست. پدیده هایی مثل خانواده را مگر می شود ارزش گذاری کرد؟ خانواده، در مفهومی وسیع، مفهومی که همه انواع آن را در بر بگیرد، نه فقط یک مدل خاص را، مثل هواست. از آن گریزی نداریم. هوا می تواند روح آدم را تازه کند، می تواند آلوده هم باشد، می تواند سمی و کشنده هم باشد. این درست که ما چاره ای جز نفس کشیدن نداریم، اما هیچ آدم عاقلی هم نمی گوید هوای آلوده را آنقدر نفس بکش تا بمیری.

اگر هوا آلوده باشد، می توانیم برای سلامت مان، کوچ کنیم. می توانیم دستگاه تصفیه هوا بگذاریم. می توانیم بالاخره یک کاری بکنیم. البته که می توانیم هیچ کاری هم نکنیم. زندگی خودمان است. فوقش می میریم. اما منطقی است بگوییم همه باید در همین هوا نفس بکشند وگرنه عرش خدا به لرزه می افتد؟

خانواده درمانی، یعنی اصلاح نظام خانواده برای کارکرد بیشتر و آسیب کمتر. تلاش برای پاکیزه کردن هوایی که در آن نفس می کشیم، و چه تاسف‌بار است وقتی نفس می کشیم که زنده بمانیم، اما ریه هامان را پر از سم می کنیم، و تاسف‌بار تر اینکه فکری هم به حال خودمان نمی کنیم.

چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت، ولی به فکر پریدن بود

 

 سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید