از دست مادر شوهرم کلافه شده ام!

پرسش: ۳۰ ساله هستم. یک سال قبل از طریق خواستگاری با پسری آشنا شدم و بعد از مدتی باهم نامزد شدیم و شهریور سال گذشته عقد کردیم. شوهرم دوسال از من بزرگتره و از لحاظ اخلاقی و رفتاری بسیار موجه. بقیه اعضای خانواده هم به جز مادر شوهرم خوب هستن. اما مادر شوهرم بسیار بی‌ملاحظه و پرحرفه و به قول خودش برنامه‌ریزه و خیلی تو حرفاش منم منم داره. هرکسی که یه کم باهاش برخورد داره متوجه رفتار غیر عادی اون میشه چون دائما از خودش و بچه هاش در حال تعریفه. غیر از اون خیلی دخالت کن هستش و عروس بزرگش همیشه از دست اون در

عذابه و الان بیماری بدی داره که اون رو ناشی از رفتارهای بد مادرشوهرم تو مدتی که با پسرش ازدواج کرده میدونه.

 

تو حرفای مادر همسرم اینجور متوجه شدم که چون با شوهرش رابطه خوبی نداشته این عشق رو از بچه‌هاش میخواد بگیره. تمام تلاشش رو میکنه که با فامیلای من از جمله خانواده دایی‌هام باب رفت و آمد رو باز کنه که به این طریق همه جا دنبال ما راه بیفته. هم اینجوری همیشه پیش پسرش هست هم چون خیلی خوش گذرونه دوست داره همش خونه یکی بره. اما فامیلای من این رفتارای اون براشون عجیبه ونه من نه اونا تمایلی به این ارتباط به این صورت زیاد نداریم. این در صورتیه که من از وقتی عقد کردم فقط یه بار دایی‌های همسرم رو دیدم و مادرشوهرم به هیچ عنوان تمایلی نداره منو با زن برادراش روبه رو کنه!

 

من خودم آدم آروم و به گفته دیگران سنگینم و از رفتارای سبکسرانه مادرشوهرم رنج میبرم. این فقط گوشه‌ای از مشکلاتشه. من خیلی کم با شوهرم راجع به یه سری مسائل این چنینی صحبت میکنم چون نمی‌خوام حساس بشه ولی هر ازچندگاهی که حرف میزنیم اولش جبهه میگیره ولی بعدش توحرفاش میفهمم که اونم متوجه میشه ولی نمیخواد مادرش با من لج شه و همون بساطی که سر عروس بزرگش بوده برای من بشه. راهنماییم کنید که چی کار کنم.

 

پاسخ:

 مشکل شما که مشکل خیلی از نوعروس‌های دیگر هم هست، به همان اندازه که مشکل شایعی است، درمانش هم نیاز به صبر و حوصله دارد. هیچ فرمول جادویی‌ای هم برای حل این مساله وجود ندارد. پیشنهام این است که این چهار راهبرد را در پیش بگیرید و با صبوری و پشتکار و روحیه مثبت، کم کم به نتیجه دلخواه نزدیک شوید. 


راهبرد اول: دوری و دوستی

هیچ دلیلی ندارد شما با کسی که از رابطه با او آزار می‌بینید رفت و آمد زیاد داشته باشید؛ حتی اگر مادر شوهرتان باشد. لازم است حتی از نظر فیزیکی منزل شما نزدیک منزل خانواده همسرتان نباشد. لازم است به همسرتان بگویید که مثلا هر هفته یک بار آن هم یک ساعت مادر را ملاقات می کنید و اگر او بیشتر میخواهد خودش تنها می‌تواند برود. لازم است دلیل این مساله را هم با شفافیت و البته در کمال احترام (تاکید می کنم در کمال احترام) به همسرتان و مادرش بگویید. شما از انجام کارهایی گله کرده اید که خودتان می توانید انجام شان ندهید. اگر مادرشوهر شما فامیل شما را دعوت می کند، شما می توانید با صراحت و احترام بگویید مادرجان، اینها بستگان من هستند و من نمی خواهم دعوت شان کنید. اما احتمالا این جور حرف زدن برایتان عجیب است چون هیچ وقت این طور نبوده اید. رفتار جرات ورزانه را باید بیاموزید.


راهبرد دوم: همبستگی با همسر

اختلاف شما و مادر شوهرتان نباید باعث فاصله بین شما و شوهرتان شود. تا جایی که به شما مربوط می شود، از هر رفتاری که این فاصله را ایجاد میکند پرهیز کنید. مثلا اگر از مادر همسرتان پیش همسرتان بدگویی کنید، این اتفاق افتاده و نتیجه اش گارد دفاعی همسر شماست. مساله شما و مادرشوهرتان باید بین شما دو نفر حل شود. از همسرتان نباید انتظاری داشته باشید؛ اما در عین حال، احساسات و افکارتان را با او به اشتراک بگذارید. این احساس را به او بدهید که خودتان دارید سعی می کنید مساله را حل کنید اما می خواهید او کاملادر جریان باشد. 

 

راهبرد سوم: جلب حمایت

مادر شوهر شما به هرحال پیش شوهرتان و فامیل و حتی پیش غریبه‌ها به خاطر سن و سالشان مقبولیت دارند. شما باید بتوانید این مقبولیت و محبوبیت را در جمع خانواده به دست بیاورید تا بتوانید فشارها را برای خودتان کم کنید. روابط تان را با سایر اعضای خانواده محکم کنید. با همه دوست باشید. می توانید به حدی از مقبولیت برسید که اگر اختلافی بین شما و مادر شوهرتان ایجاد شد، تعداد دوستان و حامیان شما، حتی بیشتر از ایشان باشد. این توصیه، به معنای یارکشی و مثلث سازی نیست و ناظر بر یک فرد مشخص هم نیست. شما باید با همه در صلح و دوستی باشید. 


راهبرد چهارم: صراحت همراه احترام

شما باید بتوانید به صورت مستقیم و بی واسطه با مادر شوهرتان گفتگوی سازنده داشته باشید. لازمه اش، رفتار جرات ورزانه است. اینکه در کمال احترام و با مهربانی اما با صراحت بگویید که از کدام رفتارهایش آزار می‌بینید. قرار نیست او را عوض کنید اما با این گفتگو می توانید دستکم به او این پیام را منتقل کنید که اگر از او فاصله گرفتید، دلیل ش رفتارهای خود اوست. درواقع به او می گویید حق انتخاب دارد و  می تواند نزدیک شما باقی بماند، اگر رفتارش را عوض کند.

 

 سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید