بکارتم را از دست دادم و همه چیز بدتر شد...


سلام آقای دکتر

من ٣٢ سال دارم و مجرد هستم. ٦ سال است كه خارج از كشور زندگي مي كنم و وقتي تصميم گرفتم بكارتم را بيخيال شوم ٢٧ سالم بود. تجربه خوبي نبود چون تصميم گرفته بودم به ايران برگردم و بكارتم را با كسي كه دوستش داشتم از دست بدهم چون حس مي كردم عشق را با او تجربه كردم. قبل از او هم يك دوست پسر داشتم كه با او هم رابطه جنسي خوبي داشتيم اما بدون دخول. چون من از دخول ترسان بودم دليل درستش را خاطرم نيست كه اعتقادي داشتم با از كل قصيه مي ترسيدم.

 

آن شب مست كردم، چيزي كه با شخصيت ترسو و محافظه كارانه من بسيار مغايرت داشت. مست بودن به من جرات ميداد و من مي خواستم از اين سد هراس از بكارت خلاص شوم. چون خودم تحصيل كرده بودم و مي دانستم اين طرز تفكر چقدر چيز ضايعي است. اما عملي كردنش اسان نبود! با شروع سکس کامل،٥،٦ ماه گرفتار آن رابطه عاشقانه ماندم و غرق در تجربه عجيب سكس كامل بودم. درد داشتم اما باز دلم میخواست تکرار شود...

 

بعد از آن شب از دست دادن بكارت، دچار هراس اجتماعي شديدي شدم. حتي در رابطه و سكس بعدي هم نياز داشتم كه مشروب بخورم تا از سكس كردن خجالت نكشم. يعني از دست دادن بكارت و تجربه بد من باعث شد حالت ترس و بدبيني بيشتري پيدا كنم و حتي عقبگرد كنم به افكار ١٠٠ سال پيش، و فكر كنم كه كاش همان ٢٣ سالگي با خواستگارم ازدواج كرده بودم.

 

حتي تا دو سال هيچ رابطه اي نداشتم، انگار كه بخواهم دوباره به طور ذهني آن بکارت را به دست بياورم. نميدانم چرا! من اصلا آدم مذهبي نيستم! به طرز عجيبي افكارم عقب مانده تر شد. حتي چيزهايي كه قبلا برايم راحت و پيش پا افتاده بود الان برايم غول بزرگي است.

 

مدتهاست از رابطه معمولي با پسرها هم اجتناب مي كنم. از حرف زدن، از هرچيز عادي. اگر بخواهم سكس با كسي داشته باشم يا بايد مست باشم حداقل براي اولين بار يا بايد كلي زمان بگذرد. احساس مي كنم حتي از روابط عادي هم گريزانم. و به لحاظ رشد شناختي به ١٢،١٣ سالگي عقبگرد كرده ام. بيشتر از اينكه رفتارهايم مطابق سنم نيست نگرانم. اينكه زمان زيادي را تنها در خانه سپري مي كنم و تنهایی را ترجيح ميدهم به ارتباط با آدم ها و بخصوص پسرها!

 

من اينجا مدرک فوق لیسانس گرفتم و در ايران هم روانشناسي خواندم. مدام هم مطالعه مي كنم تا خودم را ازين وضعيت براهنم، اما انگار مثل خر در گل مانده دارم زور الكي مي زنم.

 

قبل از از دست دادن بكارت همه چيز آسان تر و بهتر بود! حداقل راحت تر با پسرها در ارتباط بودم. فكر مي كردم اگر از اين سد عبور كنم راحت تر هم ميشوم. اما انگار ترسي وجود مرا گرفته كه رهايي ممكن نيست! ترس از حضور در جامعه! با اینکه می دانم تصمیم هایم درست بود، اما چرا نتیجه این شد؟...

پاسخ من:

چند نکته دارم:

۱- شما مبتلا شده ای به فوبیای اجتماعی. درمان داریم برایش. دارو یا روان درمانی. اینکه کل این داستان را ربط بدهی به تجربه های جنسی ات، درست نیست. شاید آن اتفاق مثل ماشه عمل کرده و باعث ظهور علایم اضطرابی شده. اما ریشه آن در بیولوژی است و تجربه های روانی اولیه شما هم در آن نقش داشته اند.

 

۲- در اینکه نظام تربیتی و فرهنگی ما اشکالاتی دارد شکی نیست. ربطی هم به مذهب ندارد و خوب است که تاکید کرده ای باورهای مذهبی نداری و باز هم گرفتار این اضطراب ها هستی. در دنیای سنتی، زنان خیلی از حقوق را نداشتند و از جمله حقوق جنسی. نظام سنتی این باور را در ذهن زنان و مردان می کاشت که زنان ابزار لذتجویی مردان اند و بکارت حکم پلمپ این ابزار را دارد و ارزش جنس دست اول و دست دوم چقدر متفاوت است؟! این ترس و اضطراب ناهشیار را شما از آن نظام تربیتی دارید.

 

۳- باورها و نگرش های ناهشیار، در طول زندگی با ما هستند و گاهی حتی آنها را هشیار می کنیم، اما باز هم تا مدتی رنج مان می دهند. اگر گفته اند «ترک عادت موجب مرض است» یعنی همین. یک مثال ساده: همین روزها داریم می شنویم که کشتی ما دارد ضربه مهلکی می خورد به خاطر رو به رو نشدن ما با کشتی گیران اسراییلی. خود فلسطینی ها با ورزشکاران اسراییلی مسابقه می دهند و ما نه. این تصمیم، نه مبنای عقلی دارد، نه شرعی، نه عرفی، نه فرهنگی. فقط ترس ماست که اگر یک روز به حریف اسراییلی ببازیم چه می شود! اما سالهاست همین روند ادامه دارد و‌اگر هم کسی بگوید این روند درست نیست، متهم می شود به هم صدایی با دشمن!

 

۴- مشاوره را هرچه زودتر شروع کنید. همه چیز می تواند خیلی بهتر شود.

 

 سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.

 

دیدگاه‌ها  

#3 حبیبه 1402-08-15 04:23
سلام متاسفانه مشاوره دادن ب روش غربی کار که درست نمی‌کنند هیچ بدتر هم میکنه.این خانم اگر دیدگاه مذهبی نداره پس چرا اضطراب داره. چون جدا از ایران و مذهب فطرت ما انسانها پاک آفریده شده و قطعا چنین مسائلی برای ما درد و رنج بوجود میاره. و اینکه تو اسلام هم گفته شده انسانها را بپذیرید حتی با هر اشتباهی که کردن. نگفتن که سرزنش بشن
پاسخ به این نظر
#2 عباس 1402-08-06 11:55
سلام آقای دکتر براتون متاسفم ای کاش این قدر روانشناسی غربی روی شما اثرات منفی گذاشته قدری هم از قرآن ومکتب خود هم مطالعاتی داشتی وچنین پاسخی به این خانم نمیدادی اسلام به زنان بهای زیادی داده که درجهان غرب با شیره مالی کردن زنان به اسم آزادی از آن ها بالاترین سوء استفاده جنسی را می کنن اونا هستن که خانم ها را ابزار جنسی خود یا ابزار تبلیغاتی برای تجارت خود کرده اند اسلام به خانم شخصیت وحرمت داده او به عنوان یک ملکه است واصل اساس خانواده را در رشد وتربیت فرزند مادر خانواده می داند حال شما چرا چنین تفکر نادرستی داری جای تامل داره! آیا شما حاضری با یک اشغال گر روبرو بشی واونا به رسمیت بشناسی؟ اینکه فلسطینی ها با اسرائیلی ها مسابقه میدن را از کجا آورده ای؟ میشه مدرک اونا ارائه بدید؟ اگر درجامعه افرادی به خانم ها دسته اول یا دسته دوم نگاه می کنن از فرهنگ غلط آن جامعه نشات گرفته والا دین ما چنین نگاهی به زنان نداره وقتی پیامبر ما به غیر از عایشه وشاید یک مورد دیگر همه خانم هایش بیوه بودن بتونی جواب تون را بگیری.
پاسخ به این نظر
#1 pari 1401-01-30 11:41
چقدر خوبه که دکترهای باوجدانی مثل شما تو این جامعه نکبت عقب مالنده زنستیز هستن که به زنان کمک میکنن..
به عنوان یه دختر نوجوان ده ها کتاب و مقاله درباره افسانه های مربوط به پرده بکارت خواندم و دیدم که جامعه پزشکان و خصوصا ماماها و متخصصین زنان ایرانی برای سودجویی از پرده دوزی و پرده سازی و تست احمقانه بکارت چطوری سر زنان این مملکت رو شیره می مالن و حقایق علمی رو انکار می کنن. دم شما و همه پزشکای باوجدان و علیم گرم.
پاسخ به این نظر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید