روز مادر و یک تبریک و چند تامل

۱- روز مادر را به مادران مهربان این سرزمین تبریک می گویم. ذات مادری، مهربانی است. قاعدتا مادر نامهربان نداریم. هرچند که معتقدم اراده فرزندآوری، در ذات، یک جور خودخواهی دارد و نمی شود گفت مادری مترادف فداکاری است.

فرزندآوری، پذیرش یک دشواری بی پایان است. مثل همه چیزهای دیگر این دنیا، شیرینی و تلخی در هم است و پرورش فرزند هم، احتمالا همان قدر که دشوار، لذت بخش است. با این وصف، مادران مهربان، با همه جان فشانی شان، منتی بر کسی ندارند، نه بر فرزند و نه بر همسر.

۲- دنیای قدیم، زنان را قربانی خانواده می خواست. انسانی که صرفا بخاطر زنانگی اش باید از بسیاری حقوق اجتماعی چشم پوشد و بخش عمده عمرش را در خانه، صرف انجام وظایف زناشویی و مادری کند، بی انصافی است اگر قدردانی نشود. و کمترین کار، نامیدن روزی است به نام مادر.

دقیقا به همین علت، روز مادر، نه فقط روز بزرگداشت مقام مادر، که روز بزرگداشت زنانی است که بی آنکه کسی از آنان پرسیده باشد، یا بی آنکه خود باوری جز این داشته باشند، ایفای نقش مادر خوب و همسر خوب را کمال وجودی خود تلقی کرده اند و می کنند.

۳- در همه کشورها، روز مادر هست؛ و نیز روز پدر. هر ملتی، با فرهنگ خودش، روزی را به این نامها نامیده. ما هم، روز میلاد فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را روز مادر نامیدیم و چه بهتر از این. اما چه شد که نامش را عوض کردیم به «روز زن»؟ شاید به همان علت که گفتم. و شاید هم در واکنش به اتفاقی که عده ای از آن دل خوشی ندارند.

روزی هست به نام روز جهانی زن، که فعالان حقوق زنان بزرگش می دارند. چه تفاوتی است میان روز جهانی زن و روز زن ایرانی؟ قطعا تفاوت در تاریخ نیست، یا مثلا تاکید ما بر بزرگداشت زهرای مرضیه.

طرفداران روز زن ایرانی، زن را در همان مقام مادر و همسر، در چارچوب خانواده می بینند و نه بیشتر، و همان را تقدیس و تقدیر می کنند. (پس دقیقا وقتی با این سوال روبرو شدند که: دخترانی که هنوز به خانه بخت نرفته اند چه؟ «روز دختر» را ابداع کردند) اما روز جهانی زن، برای بازیابی هویت مستقل زنان است، بیرون از چتر حمایت مردان.

فاصله این دو نگاه بسیار عمیق است. نگاهی که زن را به هر رو، ذیل وجود مرد تعریف می کند (همسر/ مادر، یا دختر) و نگاهی که می خواهد این چارچوب بسته را بشکند و زنان را همپای مردان ببیند.

۴- معتقدم زنان جامعه ما سالهاست بیدار شده اند، چه ما مردان دوست داشته باشیم و چه نه. آنها در مسیر استقلال قدم گذاشته اند و دیر یا زود به پیروزی می رسند. این، جزئی جدایی ناپذیر از دگردیسی دنیای ماست.

ایدئولوژی، ممکن است تا مدتی سنگ راه شود، اما همچون سدی بر مسیر سیلی خروشان و طغیانگر، اگر همچنان بایستد، خواهد شکست و خود را قربانی خواهد کرد. هرچند، معتقدم جنبش هویت یابی زنان، تنها مخالفی که دارد، ذهن مردسالار جامعه سنتی است. وگرنه از دین هم به آسانی می توان قرائتی داشت سازگار با اقتضائات دنیای مدرن. کافی است در دکان عقل را تخته نکنیم.

۵- گذشته از اینها، اگر «خانواده» را دوست داریم و در دنیای مدرن نمی خواهیم انقراضش را به چشم ببینیم، کاش روزی را به نام «همسر» نام بگذاریم.‌ نشان دهیم در خانواده، اربابی نیست که رعیت را گرامی بدارد، یا قربانی ای نیست که توقع قدردانی داشته باشد. خانواده، حاصل یک تعامل عادلانه برپایه عطوفت انسانی است. اگر قرار است، زنان را شهروندان درجه ۲ نبینیم، شاید بهتر است این تغییر نگاه را از درون خانواده آغاز کنیم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید