همیشه پای یک «بیمار» درمیان است...

همیشه پای یک «بیمار» درمیان است...

دکتر جان بی گارتنر، روان شناس و روان درمانگر و استاد دانشگاه جانزهاپکینز بالتیمور اعلام کرده ترامپ، مبتلاست به خودشیفتگی بدخیم (Malignant Narcissism). دقت کنید که این، با اختلال شخصیت خودشیفته فرق دارد و درواقع یک درجه بالاتر است.

در روان شناسی، ده دوازده سندرم شناخته شده اختلال شخصیت داریم که یکی از آنها «خودشیفته» است. اختلالات شخصیت، نه که مطلقا درمان پذیر نباشند، اما درمان شان دشوار است. مخصوصا در کلاستر A یعنی اختلالات شخصیت پارانویید، اسکیزویید و اسکیزوتایپال، ازآنجا که فرد اصلا باوری ندارد به بیماری اش، درمان پذیر هم نیست. در کلاستر B یعنی هیستریونیک، بوردرلاین (مرزی)، آنتی سوشیال (ضد اجتماعی) و همین نارسیس یا خودشیفتگی، بیماران فقط ممکن است در بحران های زندگی شان، متوجه شوند مشکلاتی وجود دارد. وگرنه، تا وقتی اوضاع بر وفق مرادشان است، آنها هم درمان پذیر نیستند.

اما خودشیفتگی بدخیم، این طور وصف می شود:

آنها افرادی هستند که به هر ابزاری متوسل می شوند تا به هدف خود برسند. می توانند باهوش، دارای عملکرد خوب (مثلا دارای جایگاه شغلی مهم)، چرب زبان، ظاهرا عاطفی و مهربان و خوش رفتار و توانا در برقراری ارتباط با دیگران باشند؛ اما به آسانی دروغ می گویند، تهمت می زنند، شلوغش می کنند، برچسب می زنند، حتی دست به خیانت، دست درازی یا سرقت می زنند، بی اینکه احساس گناهی داشته باشند. حتی احساس خوبی از کارهایشان دارند چون در راستای رسیدن به اهدافشان است.

آنها واقعا خود را صاحب حق، و حتی بالاتر از این، خود را از جان گذشته در راه اهداف شان تصور می کنند. بسیار مصمم در رسیدن به اهدافشان هستند و هر مانعی، آنها را خشمگین می کند. میل آنها برای رسیدن به آرزوهایشان آن قدر قوی است که به آنها برای احترام یا همدردی با دیگران فرصتی نمی دهد. آنها هرگز احساس گناه یا پشیمانی ندارند. برعکس، از هر موقعیتی برای مظلوم نمایی استفاده می کنند و فریاد می زنند این آنها هستند که قربانی اند و با آنها بدرفتاری شده است.

خب، این نشانه ها برای شما آشنا نیستند؟

واقعیت این است که ما به قدر کافی درباره سلامت روان خود و اطرافیان مان حساس نیستیم. سلامت روان برایمان بی اهمیت و حتی بی معناست، مگر اینکه واقعا حالمان بد باشد و دیگر نتوانیم تحمل کنیم. تازه خیلی از آنها که خیلی حالشان بد است (افسرده یا مضطرب یا وسواسی یا...) هم به فکر درمان نیستند. اما سلامت، فقط نبودن بیماری نیست. خود شما، آخرین بار کی به این فکر کردید که نکند من دارم سلامت روانی ام را از دست می دهم؟ کدام کارها را برای حفظ سلامت روانتان انجام داده اید، یا ترک کرده اید؟

وقتی درباره خودمان این طوریم، درباره دیگران که هیچ. فکرش را هم نمی کنیم کسی که کت شلوار پوشیده و صاف راه می رود و لبخند می زند، ممکن است مشکلات جدی روانی داشته باشد. تصویر ما از بیمار روانی، فقط یک دیوانه زنجیری است.

همان قدر که وقتی می خواهیم ازدواج کنیم، باید از سلامت روانی طرف مقابل مطمئن باشیم (برای همین، مشاوره قبل از ازدواج، نه مستحب، که قطعا واجب است)، موقع رای دادن به یک فرد مثلا برای ریاست جمهوری هم باید این عامل را در نظر گرفت. و معتقدم این وظیفه اخلاقی روان شناسان است در روشن کردن اذهان عمومی.

اینجا یک چالش اخلاقی هم هست. کدهای اخلاقی انجمن روان شناسی آمریکا (APA) به عنوان یک مرجع معتبر برای رواندرمانگران سراسر دنیا مطرح است. در بند 7.3 این مرجع،نکته ای مطرح شده که در آمریکا موسوم است به اصل اخلاقی گلدواتر (Goldwater). این اصل می گوید یک روان شناس نباید بدون کار بالینی و تنها از روی تصویر اجتماعی یک فرد و بدون رضایت او، تشخیصی را مطرح کند. دکتر گارتنر هم در تحلیلش درباره ترامپ اذعان کرده که دارد برخلاف این اصل اخلاقی عمل می کند.

اما شخصا معتقدم این اصل باید استثناهایی را بپذیرد. سرنوشت یک ملت و حتی مردم دنیا، مهم تر از حریم خصوصی یک فرد است. تجربه ما اگر این را ثابت نکرده، تجربه 4 سال آینده مردم آمریکا این را نشان خواهد داد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید