عشق روزهای کرونا

مردم ما سالهاست که از حکومتشان به روزترند. برای همین است که در روزگار کرونا زده هم، وعده های اینکه فلان روز کرونا جمع می شود و فلان موقع فلان کار را می کنیم و... مضحک‌ می نماید. در این معرکه، می خواهم دوربین را بچرخانم و از سوی دیگری اتفاقات اخیر را مرور کنم. آیا کرونا فقط برای ما شوربختی آورده است؟

۱- گمان می کنم ما ملتی بودیم در مسیر گسیختگی. گسلی داشت بین ما روز به روز عمیق تر می شد. اما ظرف چند ماه گذشته، اتفاقاتی افتاد که ما را به هم نزدیک تر کرد. درد مشترک، آدمها را به هم پیوند می دهد. اگر ۱۰ سال قبل، درد، درد میانه جامعه بود، حالا، درد فراگیر و همگانی است. از آبان امسال تا امروز، ما به هم پیوسته تر شده ایم. کرونا هم ما را وادار کرد که باز متحدتر شویم و بیشتر به فکر هم باشیم. همیشه هستند کسانی که کمتر فکر می کنند و به دنبال منافع آنی خودشانند، اما می شود نیمه پر لیوان را هم دید. نه؟

۲- مردم ما خیلی بیشتر و پیشتر از اینکه پیامک های وزارت بهداشت به آنها چیزی یاد بدهد، خودشان مشغول شده بودند. این روزها تقریبا هیچ‌جا نیست که کسی حواسش نباشد به رعایت بهداشت. هرجایی که آدمها جمع اند، می بینیم وسایلی مهیا شده برای مراقبت. فیلم هایی که از روحیه مثبت و شادی و رقص، در خط مقدم جنگ با کرونا می بینیم، اتفاقی بی نظیر است. این احساس «خود کارآمدی جمعی» فوق العاده است. کرونا با همه آسیبها و تلخی هایش، اینجا برای ما گل کاشته.

۳- دیدیم که مردم منتظر نبودند دولت کی تصمیم می گیرد مدرسه ها را تعطیل کند یا نکند. ای کاش آموزش و پرورش رسما مدارس را تعطیل نمی کرد تا معلوم شود، مردم چه تصمیمی گرفته اند. نگاه حکومت به مردم، سالهاست که نگاه «والد» به «کودک» است، و حرفهای اخیر وزیر بهداشت هم از همین جنس بود. به گمانم نصیحت و سرزنش و تهدید، حتی از نوع مهربانانه و پدرانه اش، «بالغ» ما را خوشحال نمی کند. اگر می خواهید به حرفتان گوش کنیم، بالغانه صحبت کنید. نگاه بالغ این نیست که من می فهمم و شما نمی فهمید. یا من هرکاری دلم بخواهد می کنم و شما باید حرف گوش کنید. کرونا باعث شد هیمنه این «والد» کم توان و پر ادعا شکسته شود. ما ملت بالغی هستیم و کرونا لطف کرد و این را به ما نشان داد.

۴- حکومت ما اگر بالغ بود، بجای تخفیف و تحقیر و تحریف اخبار کرونا، به جای این همه تردید و بلاتکلیفی و شل کن سفت کن که تنها نتیجه اش، القای ناکارآمدی در ذهن جامعه است، تصمیم می گرفت به مدت دو ماه، دستکم تا پایان تعطیلات نوروز، جامعه را برای یک دوره قرنطینه خانگی آماده کند. اما گفتم که از آنها انتظاری نمی رود. این خود ما هستیم که حالا باید به جای این در و آن در زدن و حرف بردن و آوردن، برای یک ماه آینده برنامه ریزی کنیم که چطور می توانیم در خانه هامان، با بهترین کیفیت زندگی کنیم. یک تعطیلات یک ماهه در خانه، می تواند فرصت فوق العاده ای باشد برای انجام خیلی از کارهای عقب افتاده، برنامه ریزی برای مطالعه و رشد، و برای ترمیم خیلی از روابطی که بخاطر گرفتاریهای روزمره از آن غافل شده بودیم. کرونا این فرصت را به ما داده است.

۵- این روزها تقریبا همه مراکز مشاوره، جلسات شان را آنلاین برگزار می کنند، هرچند مشاوره آنلاین ایده آل ما نیست. اما فکر می کنم این یک فرصت فوق العاده است و بعد از این، تجربه می کنیم و یاد می گیریم خیلی از کارها که قبلاً عادت داشتیم حضوری انجامش بدهیم، از راه دور قابل انجام است. بعد از این دوره، سبک زندگی ما هم می تواند تغییر کند، و این لطف کرونا به ماست.

۶- در روزهای کرونایی، در خانه و در خلوت، می‌شود جور دیگری زندگی کرد. می شود جور دیگری عاشقی کرد. به قول حافظ، از خلاف آمد عادت می شود کام طلبید. نمی خواهم از اصطلاح توفیق اجباری استفاده کنم، که حسی منفی ایجاد می کند. اجباری در کار نیست. شما هم می توانید همچنان مثل حکومتمان، بلاتکلیف و مردد باشید. اما یک انتخاب دیگر، این است که آنچه هست را بپذیریم و تصمیم بگیریم در همین اوضاع، بدون سفر و دورهمی و تفریحات همیشگی، جور دیگری از زندگی لذت ببریم.

 

 سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.