عقلم می گوید برو، دلم را چه کنم؟

چند ماه است وارد رابطه ای شده ام که می دانم غلط است. مغزم می گوید این رابطه باید تمام شود اما احساسم درگیر است. نمی دانم باید چه کار کنم...

 پاسخ دکتر شکیب:

تعبیر جالبی به کار برده اید: مغزم می گوید...

تصمیم گیری ها و رفتارهای ما در دو سطح انجام می شود: سطح هشیار و سطح ناهشیار. ذهن ما به تعبیر فروید، مثل یک کوه یخ است. قسمت بالای این کوه یخ، ذهن هشیار ماست: آن چیزی که به آن فکر می کنیم و از آن آگاهیم. اما قسمت اعظم ذهن ما، ذهن ناهشیار ماست که پنهان است و به آن آگاهی نداریم، اما آن هم، همه کارکردهای ذهن را داراست: فکرهایی را در سر ما می اندازد، هیجان های مختلف را با آن تجربه می کنیم و رفتارهای ما را شکل می دهد.

خیلی وقت ها این دو با هم در تعارض هستند. ذهن هشیار ما که محاسبه گر و معقول و منطقی است، چیزی می گوید، اما ذهن ناهشیار، که نه بر مبنای منطق و محاسبه سود و زیان، که بر مبنای «کلیشه» هایی که از گذشته ها در آن ثبت شده عمل می کند و ما را به سمت تحقق آن ها هل می دهد، چیز دیگری می گوید.

وقتی شما می گویید من فکر می کنم و می دانم که باید این رابطه تمام بشود، اما کشش ناهشیاری مرا به سمت این رابطه هل می دهد، باید از خودتان بپرسید که آیا من آن قدر قوی هستم که بر آن نیروی ناهشیار غلبه کنم؟ آدمیزادی را سالم تلقی می کنیم که هشیارش بر ناهشیارش مدیریت کند و غالب باشد. کسی که هرکاری می کند، واکنشی و غریزی و تحت تاثیر ناهشیارش است را نمی شود آدمیزاد سالم نام گذاشت و به همان نسبت، هر قدر که ما تحت تاثیر ناهشیار باشیم، از سلامت روان دوریم.

اگر کسی نتواند بر ناهشیارش مدیریت کند، نیازمند روان درمانی است. کسی که این شانس را دارد که «می داند» چه کند ولی می داند که «نمی تواند» مراجعه می کند به روان درمانگر. در مواردی مثل مورد شما، ما حتی گاهی از دارو استفاده می کنیم که به ذهن هشیار کمک کنیم بتواند ناهشیار چموش را بهتر کنترل کند.

 سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید