همسرم می خواهد به جای من هم تصمیم بگیرد!

پرسش: 27 ساله و متولد بهمن ماهم. دختر اول خانواده و کاملا مستقل بودم. کارمند بیمه بودم و هستم. مسئولیت پذیر و حرف گوش کن و زودرنج. به یاد ندارم کسی با من مخالفت کرده باشه. همه جا من رو قبول دارند. آدمی هستم که حرف بیجا نمیزنم. حواسم به اطرافیانم هست. پز نمیدم (چیزهای گران قیمت نمیخرم چون وقتی نگاه حسرت کسی رو میبینم آتیش میگیرم) و محتاط هستم. 4 ماهه که ازدواج کردم. شوهرم در عراق کار میکنه. حدود 20- 25 روز آنجاست و 10 روز ایران.

 

یک ساله عقد بودیم. خدا رو شکر مشکلی هم با همسرم ندارم. ولی من دوستانی از دانشگاه و دورانهای دیگه داشتم که فکر میکردم صمیمی هستم. بعد از ازدواجم هیچکدام به من تبریک نگفتند. حتی در فیس بوک هم که وقایع رو اعلام میکند هیچ کس برایم پیغام تبریک نداد! تا اینکه خودم به طعنه در فیس بوکم نوشتم: مرسی از همه دوستانی که ازدواجم روتبریک گفتن! و بعد تعدادی آمدند و از این تبریکهای به دل ننشین دادند.

 

 از اون موقع همسرم هم گفت این دوستات هیچی نیستند. البته دوستان خودش هم به عروسیمون نیامدند! من اظهار نظری نکردم! مساله از اونجا شروع شد که چند روز پیش یک عکس از خودم و همسرم رو در فیس بوک گذاشتم. همسرم بلافاصله شاکی شد که چرا عکس با آرایش تو فیس بوک گذاشتی. گفت من دوست ندارم! گفت چرا عکس گذاشتی واسه اون دوستایی که حتی تبریک هم بهت نگفتند که بیان و الکی کامنت بذارن به به چه خوشگل و از این حرفها... من از همسرم ناراحت شدم که اگه تو دوست نداری من عکس بذارم پس چرا در عروسی دخترخاله ات به من گفتی مثل بقیه باشم؟! چرا اونجا اشکالی نداشت بقیه من رو ببینن؟ در حالی که عکس من با حجاب بود و کمی آرایش! من قبلا هم عکس داشتم در فیس بوک اما ساده بودند.

 

 خلاصه به خاطر ایشون همکارانم رو در فیس بوک لغو دوستی کردم. دیروز از این موضوع پیش آمده خیلی عصبانی شدم و به همسرم گفتم اصلا صفحه فیس بوکم را غیر فعال میکنم! و این کار رو انجام دادم. بعد گفتم تو هم تمام دخترهای فامیل و غیره که در لیست دوستات داری باید پاک کنی! و اون گفت همچین کاری نمیکنم. گفتم من ازت میخوام. گفت دلیل نمیشه من برم پاک کنم.

 

مشاجره کردیم و من گفتم من دیگه دوستی ندارم و همه رو ایراد میگیری. بعد هم اجازه صحبت به من نداد. خودش حرف زد و گوشی رو قطع کرد. من شکایتم اینه: چرا زور میگه؟! چرا؟ من یعنی به این سطح از شعور نرسیدم که همسرم برام تصمیم بگیره؟! من آدم نماز خونی هستم. مکه رفتم و ترکیه و اروپا هم رفتم و همه جا رعایت شئونات رو کردم. من نمیتونم در مورد خودم تصمیم بگیرم؟

 

 من هم شب بهش پیغام دادم: حرف من رو درک نمیکنی. متوجه منظورم نمیشی.. من به این زبون میتونم حرف بزنم. به زبون تو نمیتونم. برو کتاب بخون تا منوبشناسی..چیزهایی که ندارم رو به رخم نکش. من دوستی ندارم. هیچ وقت تو دوستام شانس نیاوردم! بعد نوشتم حوصله حرف زدن ندارم، فعلا خداحافظ و گوشی رو خاموش کردم.

 

تصمیم دارم تا چند روز این کارو ادامه بدم. هر چند دلم براش تنگ شده (به یادش می افتم اشک تو چشمام جمع میشه) ولی باید یه چیزهایی معلوم بشه. وقتی که او کنارم هست من اصلا اینترنت نمیرم. حوصله ندارم. وقتی نیست میرم سر میزنم و گاهی براش پیغام میذارم تو فیس بوکش تا بخونه خوشحال بشه. دیروز عمدا عکس گذاشتم اون دوستام ببینند که من چه همسر خوبی دارم. (دوستام اغلب متأهل هستند). اما او این طور برخورد کرد...

 

پاسخ: احتمالا تا وقتی شما این پاسخ را می خواندی با همسر مهربان آشتی کرده اید و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شده. فکر میکنم همین که حرف هایتان را برای من نوشتید، کمک بزرگی کرد به آرامش شما. این طور نیست؟ این یک راه ساده اما خیلی مفید برای تخلیه تنش هاست: نوشتن.

 

مساله شما، مساله شایع خیلی از زوج هاست. ما با یک پدیده جدید رو به روییم و آن شبکه های اجتماعی است. پدیده ای که روزگاری فقط یک سرگرمی حاشیه ای تلقی میشد و الان تبدیل شده به یکی از بخش های جدایی ناپذیر زندگی ما. مثل هر پدیده جدیدی، ما هنوز تکلیفمان را با آن روشن نکرده ایم.

 

هنوز دقیقا نمی دانیم در شبکه های اجتماعی چطور باید رفتار کنیم و حدود حریم شخصی ما کجاست و با حریم شخصی همسرمان یا بقیه اعضای خانواده یا دوستانمان چه نسبتی دارد. نمی دانیم از دوستان فیس بوکی و اینستاگرامی چه تصوری باید داشته باشیم؛ نمی دانیم از دوستان واقعیمان در فضاهای مجازی چه توقعی داریم.

 

چند روز قبل دوستی برایم مطلبی فرستاد درباره اینکه اسکرین شات گرفتن از گفتگوی مان با یک نفر، و افشای آن نزد دیگران جرم است و حبس و جریمه دارد. حتی تهدید به افشای اسکرین شات هم جرم است. ما اینها را نمی دانیم. و همینجاست که مشکل پیش می اید.

 

فکر می کنم درباره اینها می شود ساعت ها بحث کرد. توصیه می کنم شما هم بیشتر در این باره فکر و مطالعه کنید و با همسرتان هم گفتگو کنید. فضاهای مجازی نقش مهمی در زندگی مادارند و ممکن است بعدها باز هم مشکلاتی در این زمینه برای شما پیش بیاید.

 

نکته دیگری که می خواهم بگویم این است: آیا همسر شما همیشه همین قدر بدبین است؟ آیا همیشه به شما گیر می دهد؟ آیا شما را چک می کند؟ آیا نشده خیلی وقتها احساس کنید در موقعیتی عادی، همسرتان احساس خطر می کند و گاهی به دیگران ممکن است حمله کند؟ آیا گاهی از او نمی ترسید؟

 

اگر پاسخ به این سوالها مثبت باشد، می گویم شما باید حتما به یک مشاور روان شناس مراجعه کنید. همسر شما ممکن است سبک شخصیتی خاصی داشته باشد که باید درباره آن بیشتر بدانید.

 

نکته بعدی این است: احتمالا شما سبک رفتاری منفعل- پرخاشگر دارید. اگر این طور باشد، باید روی آن هم کار کنیم.

 

شما در این موقعیت که همسرتان به چیزی اعتراض کرده که به نظر می رسد منطقی نیست، حرف او را گوش کرده اید و حتی پروفایل تان را هم بسته اید! خب این برخورد کاملا منفعلانه است. در عین حال، از او هم خواسته اید همین کار را بکند و همین خواسته شما شده یک تعارض. خب این هم می شود برخورد پرخاشگرانه.

 

اگر برخورد جرات ورزانه یا assertive را بیاموزید، خیلی از مشکلات حل می شود.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید