بار کج به منزل نمی رسد

زوجی هستند از مراجعان من، که بعد از چند سال زندگی مشترک، هر دو افسرده، اما با ویترینی شیک، با اینستاگرامی پر از عکسهای عاشقانه که دیگران به آن غبطه می خورند، پیش من آمدند.

مرد سالها بود که به همسرش خیانت می کرد. رابطه جنسی رضایت بخشی را در هیچ مقطعی از زندگی مشترک گزارش نمی کردند. مرد از همان اول، با تردید و بیشتر با حس ترحم، ازدواج کرده بود و تعارض های حل نشده ای را چند سال با خودش حمل کرده بود. خیانت، مسکن دردهایش بود. و زنی تنها که شادابی و سرزندگی را فراموش کرده بود و از ترس طلاق، یاد گرفته بود در خفا گریه کند و جلوی دیگران لبخند بزند.

در فرایند مشاوره، مرد شهامت این را یافت که بعد از چند سال همه حقیقت را به زبان بیاورد. از تردید برای ازدواج، تا خیانت چندین ساله. زن، ویران شد. هیچ وقت نمی توانید جای آن مرد و زن باشید که بفهمید چه دردی را برای رویارویی با واقعیت تحمل کردند. اما درمان، گاهی مثل یک جراحی است. باید درد بیشتری کشید، تا از درد رها شد.

حالا هردوی آنها بهترند. هرچند هنوز نمی دانند که زندگی مشترک را ادامه بدهند یا نه. من هم نمی دانم. اما این مهم نیست. مهم این است که مسیرشان را تصحیح کرده اند و باور دارم در این مسیر، به حال خوب می رسند، چه با هم، چه بی هم.

اولین قدم برای اعتماد سازی در درمان خیانت، این است که خیانت کننده دست بردارد از پنهانکاری و واقعیت را بگوید. البته درمانگر مدیریت می کند که جزئیاتی فاش نشود که بیشتر آسیب زننده باشد، اما اگر خیانت کننده، همچنان به پنهانکاری و دروغ و فریب ادامه دهد، درمان، ترفندبازی است. این زخم رو‌ به بهبود که نمی رود، هیچ؛ بر آن نمک هم پاشیده می شود.

سیلی واقعیت، همیشه دردناک است. ولی مگر قرار است زندگی بدون درد باشد؟

تصور کنید مردی را که خیانت کرده و همچنان اصرار بر پنهان کاری دارد. همسرش شک دارد. شواهدی دارد، اما مطمئن نیست. در عین حال، همسرش همه چیز را انکار می کند. چه حالی دارد این همسر؟

حالا فکرش را بکنید که همین چند هفته قبل، شبیه این اتفاق افتاده. مرد خیانت کرده و انکار کرده و بعد خیانت فاش شده. معلوم شده که مرد ظاهرالصلاح، دروغ می گفته. مرد آن موقع یک اظهار پشیمانی مختصری کرده و زن بخشیده، اما حالا باز اتفاقات مشکوکی افتاده و مرد اصرار دارد که «هیچی نیست» و «من خوبم»!

این موقعیت را که توصیف می کنم، یاد ملت و حکومت خودمان می افتم. از پنهانکاری درباره سقوط هواپیما و پرستیژ حق با جانب همیشگی و تلاشی که برای اعتماد سازی صورت نگرفت و زخمی که بهبود نیافت، تا حالا که رسید به کرونا و اهمال کاری در قرنطینه شهری که منشا انتشار ویروس بود، و باز همچنان پنهانکاری و همان پیام های «هیچی نیست» و «من خوبم» همیشگی...

اینجا، جایی است که زوج درمانی به بن بست می رسد. تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که به همسر خیانت دیده بگوییم اگر می خواهی، بمان و چشمت را ببند و زندگی کن. اگر نه، بیا و توانمند شو، تا بتوانی از این رابطه بیمار بیرون بیایی.

 

 سپاس از همراهی شما! مشتاق هستیم نظر شما را درباره این مطلب بدانیم. اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*پس از عضویت برای ارسال دیدگاه از منوی ورود به سایت وارد شوید.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید