از سانسور تا تجاوز

به بهانه خبر ۴۱ تجاوز به دختران ایرانشهر

مراجعی داشتم که یک روز آسیمه سر تماس گرفت و گفت حال خواهر کوچکش خیلی بد است و می خواهد زود او را ببینم. فردا آمدند کلینیک. به خواهر ۱۹ ساله اش، که ساکن منطقه ای در حومه جنوب شرق تهران بودند، تجاوز شده بود. پسری با دخترک طرح دوستی ریخته بود و وسوسه اش کرده بود که بیا خانه و قلیان بکشیم و... دخترک ویران بود. دو روز تمام اشک ریخته بود. این شانس را داشت که خواهر بزرگش مستقل زندگی می کرد و دستکم توانسته بود به او پناه ببرد. می گفت نمی تواند به پدر و مادرش چیزی بگوید. می گفت مادر دق می کند. می گفت پدر او را از خانه بیرون می کند. با برادرانش چه می کرد؟

 

بخشی از راهبرد من برای بازگشت آرامش و عبور از بحران، این بود که عزت نفس او را ترمیم کنم. تشویقشان کردم حتی بدون اطلاع پدر و مادر، با حمایت خواهر بزرگتر، از آن پسر شکایت کنند. قبول کردند، اما می دانستم که دارم تکلیف مالایطاق می کنم. می توانستم تصور کنم سرشکستگی دختری که می خواهد در جلسه دادگاه به این سوال پاسخ بدهد که: چرا به خانه آن پسر رفتی؟! و در نهایت محکوم شود که: با رضایت خودت بوده...

 

مراجع دیگری داشتم در یکی از گروه درمانی های جرات ورزی؛ دختری تحصیلکرده، مستقل و امروزی و ساکن یکی از مناطق شمال تهران. در تجربه هایی که در گروه با دیگران به اشتراک گذاشت، از آزارهای جنسی کلامی و حتی فیزیکی مرد متاهلی از بستگانش گفت که از کودکی تا امروز ادامه داشته و گویا برای بسیاری دیگر از دختران فامیل هم اتفاق افتاده. پیرمرد آزارگر جنسی همراه همسرش، مدتی بود در خانه او مهمان بود و می تواند تصور کنید همخانه شدن با او، چه اضطرابی را بر سر این دختر آوار می کرد. تنها واکنش مراجع من اما، کناره گیری و فرار از موقعیت بود. واکنشی در نهایت انفعال که تمام این سالها ادامه داشت.

 

در پایان یکی از جلسات گروه درمانی که همه اعضای گروه او را تشویق می کردند به برخورد جرات ورزانه، با تکنیکی که آدلر آن را «تف کردن در سوپ مراجع» می نامد، به مراجعم گفتم: اگر اعتراض نکنی و نایستی، تو از این به بعد در تمام آزار جنسی که این مرد به دختران دیگر روا می دارد، شریک هستی!

 جلسه بعدی گروه، از او پرسیدیم این هفته چه کردی؟ گفت باز هم نتوانسته حرفی بزند. خانه اش را ترک کرده تا وقتی آنها بروند.

 

به دختران ایرانشهری تجاوز شده و آنقدر خانواده این دخترکان سکوت و کتمان کرده اند، که تعداد قربانیان رسیده به بیش از ۴۰ نفر.

 

داستان سکوت از ترس آبرو و سلطه پذیری پرخاشگرانه زنانه، داستانی ریشه دار در فرهنگ ماست. از جنوب تا شمال این شهر، نه، بگو از شمال تا جنوب این کشور، دختران و زنان بسیاری هستند که در برابر آزارهای جنسی، تنها یک واکنش را آموخته اند: سکوت. در خود فرو می ریزند و خاموش می مانند، مبادا که تشت رسوایی مردان سلطه جو از بام بیفتد.

 

این پرسش و پاسخ ها را هم نگاه کنید:

 دیدگاه یا پرسش خود را در کامنت ها ارسال کنید.اگر عضو سایت نیستید اینجا ثبت نام کنید.

*برای ارسال دیدگاه عضو شوید و از منوی ورود به سایت وارد شوید.

دیدگاه‌ها  

#3 Elnaz 1399-06-11 10:46
قبول دارم، این جا مملکت مرد سالاری، مملکتی که همه چی به نفع مردها ست.
و قطعا این رومحکوم میکنند تو دادگاه،
چرا رفتی؟
پس خودتم دلت میخواسته و غیر....
ولی خیلیییییییییییییی خوشحالم سکوت نکرد، و میخواهد از حقش تو دادگاه دفاع کنه، این نجات خیلی از دختران هست.
ولی این دختر گناهی نداره، نداره، نداره. فقط اعتماد کرد.
پاسخ به این نظر
#2 Elnaz 1399-06-11 10:46
قبول دارم، این جا مملکت مرد سالاری، مملکتی که همه چی به نفع مردها ست.
و قطعا این رومحکوم میکنند تو دادگاه،
چرا رفتی؟
پس خودتم دلت میخواسته و غیر....
ولی خیلیییییییییییییی خوشحالم سکوت نکرد، و میخواهد از حقش تو دادگاه دفاع کنه، این نجات خیلی از دختران هست.
ولی این دختر گناهی نداره، نداره، نداره. فقط اعتماد کرد.
پاسخ به این نظر
#1 مریم 1399-06-11 10:45
بیشتر از همه نگاه جامعه و ترس از قضاوت هاست و اینکه تو این جامعه برای همیشه زندگی شون از دست میره. به چشم کالای دست چندم نگاه میشن و ...
پاسخ به این نظر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید