ازدواج

همسرم خاله زنک و پرتوقع است!

پرسش : 10 ماهه ازدواج کردیم. همسرم خیلی خوب و صبور و عاطفیه فقط چیزی که اذیتم می کنه حرفای خاله زنکیه که می زنه. چرا فلانی احترام نذاشت؟ چرا فلانی کادو نداد چرا؟... بعضیاشو به خودم فشار میارم و زیاد ناراحت نمی شم اما به خانوادم که می رسه از ترسی که این کار عادتش بشه، به پرخاشگری و مقابل به مثل می رسم. آخه چیزی که بیشتر لجمو در میاره اینکه ما از نظر خانوادگی خیلی شباهت به هم داریم. تازه اگه به برتری بشه ما برتریم و اون دقیقا میگه که پس چرا کارخاصی نمی کنند؟ چرا؟چرا؟ چرا؟ بعضی وقتا بهش حق میدم. وقتایی که خودمو جای اون می ذارم. اما توقعم هم ازش اینکه مثل من که چیزی نمی گم اونم لاپوشونی کنه. بعدشم این چیزا که تقصیر من نیست. جالب اینه که میگه من برای تو ناراحتم. چراتو اینقدر باید مظلوم باشی؟ نمی دونم موقع این حرفا چه کار کنم! سکوت و منطقی بودن؟ اما دلم می خواد توقع اونم برطرف کنم تا به خودش و من افتخار هم بکنه نه اینکه احساس حسرت داشته باشه! اصلا نمی دونم چرا این رفتارو می کنه چیزی که کم نداریم! مشکل دیگم اینکه من هیچ وقت زیاد به بینی و... فکر نمی کردم اما بعد از ازدواج می خوام بهترینا برای همسرم باشه. هر زن زیبایی می بینم می گم کاش اون شکلی بودم یا کاش بمیرم که همسرم یه زن زیبا داشته باشه. فکر کنم اعتماد به نفسم پایینه اما چه کار کنم؟ با اینکه مستقیم چیزی به من نمی گه! تو مهمونیا خیلی خسته می شم از نظر روحی چون همه اش با اصرار اون برای زیبا بودن و شدن رو به رو هستم و این مضطربم می کنه. بهش گفتم اما زیاد فایده ای نداشته! ممنون میشم بفرمایید موقع حرفایی که توقع ندارم از یه مرد بشنوم چه کار کنم و اینکه با این حس و اعتماد به نفس چه کنم؟

از دست مادر شوهرم کلافه شده ام!

پرسش: ۳۰ ساله هستم. یک سال قبل از طریق خواستگاری با پسری آشنا شدم و بعد از مدتی باهم نامزد شدیم و شهریور سال گذشته عقد کردیم. شوهرم دوسال از من بزرگتره و از لحاظ اخلاقی و رفتاری بسیار موجه. بقیه اعضای خانواده هم به جز مادر شوهرم خوب هستن. اما مادر شوهرم بسیار بی‌ملاحظه و پرحرفه و به قول خودش برنامه‌ریزه و خیلی تو حرفاش منم منم داره. هرکسی که یه کم باهاش برخورد داره متوجه رفتار غیر عادی اون میشه چون دائما از خودش و بچه هاش در حال تعریفه. غیر از اون خیلی دخالت کن هستش و عروس بزرگش همیشه از دست اون در

عذابه و الان بیماری بدی داره که اون رو ناشی از رفتارهای بد مادرشوهرم تو مدتی که با پسرش ازدواج کرده میدونه.

 

از آینده ازدواجم بسیار نگرانم...

پرسش: من و همسرم ۸ ماهه پیش عقد کردیم و قبل آن ۶ ماه زمان آشنایی داشتیم. در دوران عقد بارها با هم بحث و مشاجره داشتیم. در اوج علاقه به همسرم از آینده زندگی مشترک بسیار نگرانم. تعداد مشاجرات ما دلیل اصلی نگرانی منه. به نظر شما باید برای زندگی زیر یک سقف صبر کنیم؟ خانواده همسرم از ما می‌خواهند که در بودجه عروسی به آنها کمک کنیم و این در حالیست که وعده خرید خانه توسط آنها به رهن با نهایت ۴۰ میلیون تغییر کرده.

 

در تمام این دوران بارها هدایای بسیاری از طرف ما به داماد داده شد (۲ سکه تمام ۲ نیم سکه و ۱ ربع سکه و ۷۵۰ تومان هدیه) ولی از طرف آنها بازخوردی جز هدایای سبک نداشتیم. این در حالیست که برای مشارکت در برگزاری مراسم و البته جهیزیه از ما به وضوح طلب کار هستند. من ۵ سال سابقه کار دارم و ماشین ۳۰ میلیونی همیشه زیر پای من بوده که به جهت مسافت تا محل کارم پدرم در اختیار من گذاشتند. من ۳ برادر دارم همه مجرد و البته درگیر مسایل مالی برای ازدواج. تحمل نداری‌ها آسان می‌شد اگر طرف مقابل انصاف داشت و چشم بر کارهای طرف مقابل نمی‌بست. تمام نگرانی من بی ثباتی این زندگی ست که با عشق و علاقه و امید و آرزو شروع کردم. اگه یک درصد هم احتمال شکست در این زندگی هست، بهتر است که تا دیر نشده باشد. راهنماییم کنید.

پدرم از نامزدم خوشش نمی‌آید

 

پرسش: من و نامزدم بعد از هفت سال دوستی با مخالفت‌های پدر من و خانواده نامزدم (البته منطقی هم بود) نامزد کردیم؛ این وسط خیلی مشکلات داشتیم ولی ما واقعاً همدیگرو دوست داشتیم. یکی از دلایل مخالفت خانواده‌ها این بود که من لیسانسم و او دیپلمه و عکاس. ولی من دیدم که هوشش و مهارت‌هاش از یه فوق لیسانس هم بالاتره حتما که نباید آدم درس بخونه... حالا به خاطر این شرط پدرم شرایطی برای ازدواج گذاشته از این قرار: یه خونه ای باید بخره به ارزش ۱۰۰ میلیون تومان و باید به نام من بزنه.

 

البته قرار شده بخشی از پولش رو پدرم بده. البته با ۵ سکه مهریه... پدرم اوایل این شرایط را گذاشت اما از اونجایی که بدبینه حالا پشیمون شده و فکر میکنه سرش کلاه رفته که راضی به این مهریه شده. قابل ذکره که مادر من فوت شده و نفوذ از سمت فامیل پدرم صورتم میگیره. حالا می‌ترسم سر برون و عقد دوباره همه چی به هم بخوره، نمیدونم چکار کنم... اونها هم به مهریه بالا راضی نمیشن چون نظرشون اینه که باید چیزی باشه که همین الان بتونن بدن.